سگ، دشمن حضرت على (علیه السلام) را پاره کرد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
از ابى هریره منقول است که صبح با رسول اکرم صلىالله علیه و آله نماز خواندیم حضرت رو به اصحاب کرده بود صحبت مىفرمودند، که مردى از انصار رسید، گفت: یا رسول الله گذار من بر در خانه فلان شخص افتاد که سگى دارد سر راه من گرفته جامه مرا پاره کرده و ساق مرا مجروح ساخته مرا از نماز صبح محروم کرد.
روز دیگر شخص دیگر آمد و به همان طریق شکوه کرد از آن سگ که جامه مرا پاره کرده و ساق مرا مجروح کرده و به نماز نرسیدم و ناراحت شدم.
حضرت رسول صلىالله علیه و آله برخاسته متوجه منزل آن شخص شد، فرمود: سگ عقور را باید کشت چون به در خانه رسید در را بکوفت، صاحب خانه بیرون آمد گفت: یا رسول الله چه چیز شما را به خانه من آورده و حال آنکه من بر دین شما نیستم اگر کارى با من بود دستور مىدادید من مىآمدم من چه شخصى هستم که شما منزل من بیایید.
حضرت فرمود شما سگى درنده دارید و هر روز یکى را مجروح مىسازد او را بیاورید من او را به قتل برسانم آن مرد به خانه دوید ریسمانى در گردن سگ کرده کشان کشان بیرون آورد چون چشم آن سگ به رسول الله صلىالله علیه و آله افتاد به قدرت الهى به زبان آمد و گفت: السلام علیک یا رسول الله، چه چیز شما را به اینجا آورده و سبب قتل من چیست؟ حضرت فرمودند: دیروز فلانى را، امروز فلانى را جامه دریده، پاهاى ایشان را مجروح نمودهاید و از نماز ساختهاید.
آن سگ به زبان فصیح گفت: یا رسول الله مرا کار به مومنان نیست و این شخص از جمله منافقان و دشمنان امیر المومنین هستند چون به خانه خود مىروند پسر عم تو را ناسزا مىگویند و سب مىکنند و اگر آنها چنین نبودند معترض نمىشدم لکن آنها را به قدر امکان ایذا مىکنم.
چون رسول خدا صلىالله علیه و آله این کلمات را از آن حیوان شنید به صاحب سگ سفارش نمود با محبت رفتار نماید.
حضرت حرکت کرد و خواست که برگردد آن مرد بدست پاى حضرت افتاد و گفت: یا رسول الله سگ من شهادت به رسالت تو داده باشد من کمتر از سگ باشم که به شما ایمان نیاورم یا رسول خدا دست مبارک را به من بدهید تا مسلمان شوم دست حضرت را گرفت و شهادتین را به زبان جارى کرد و گفت: اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان على ولى الله و جمیع آنهایى که در خانه بودند همگى مسلمان شدند.
یک حیوان درنده دشمنان على بن ابى طالب را پاره مىکند و دوستان آن بزرگوار را اذیت نمىکند.
حدیقه الشیعه ص 405
ما که در زبان مىگوییم یا امیر المومنین ما شیعه و دوستان شما هستیم اما کردار ما یا رفتار ما و یا عملکرد ما و یا قول و مطابق با روش آن بزرگوار نباشد و ما را به عنوان یک نفر شیعه نپذیرد روز قیامت تکلیف ما چه مىشود باید فکرى کرد اگر در زندگى اشتباهاتى بوده باشد تجدید نظر کند و کارى کند بعد از مردن على (علیه السلام) قبول فرماید که ما شیعه هستیم نه تنها این باشد بلکه با اخلاق دیگران را هم هدایت کنیم (شاید این داستان از نظر بعضی از کاربران گرامی باور کردنی نباشد.اما در تاریخ اسلام از این نمونه ها بسیار است..صحبت پیامبر با سوسمار،امام رضا با اهو،اشاره امام رضا به شیر نقاشی شدی پرده و زنده شدن آن....و نیز
ابى هریره در بعضی جا مجبور میشود که فضایل امام را بگوید )