دلایل عقلی و علمی برتری اسلام بر زرتشتیت چیست؟ (منابع تحقیق در این مورد)
دلایل عقلی و علمی برتری اسلام بر زرتشتیت چیست؟
زرتشتیان اتفاق نظر دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر از اوستاى
کنونى بوده است. اوستاى کنونى داراى 83000 کلمه است و احتمالاً اصل آن داراى
345700 کلمه، یعنى چهار برابر بوده است(7).(8) این مسأله آیین زرتشت را با دو مشکل
اساسى روبرو مىسازد.
2-1. تردید در وثاقت کتاب مقدس؛ دین زرتشت
در رابطه با آیین زرتشت ابهامات و اشکالات متعددى وجود دارند. برخى از
این اشکالات جنبه تاریخى دارند، برخى کلامى و اعتقادىاند، بعضى مربوط به وثاقت
کتاب آسمانى و اشکالاتى نیز راجع به حوزههاى اخلاقى و رفتارى و یا نظام اجتماعى و
خانوادگى آن مربوط مىشود. اکنون به اختصار پارهاى از این موارد را اشاره مىکنیم.
یک. نظرگاه تاریخى اطلاع دقیقى پیرامون زمان پیدایش و ظهور زرتشت به
عنوان پیامبر آیین مزدیسنى وجود ندارد. برخى از دانشمندان مانند هوسینگ در اصل
وجود او تردید کرده و چون رستم و اسنفدیار شخصیتى موهوم دانستهاند.(1) بعضى تاریخ
ظهور او را 600 و برخى تا 6000 سال قبل از میلاد دانستهاند. قول مشهور آن است که
او 660 سال پیش از میلاد پا به جهان گذاشته و سى سال بعد دعوى نبوت کرده و به سال
583 ق.م در آتشکده بلخ به دست تورانیان کشته شده است.(2) محل تولد وى نیز مردد بین
: رى، آذربایجان و افغانستان و فلسطین و خوارزم و فارس است(3). همچنین در مورد این
که واقعا او پیامبرى برگزیده از سوى خداست یا نه اطلاع دقیقى در دست نیست و
مسلمانان صرفا به استناد منابع دینى خود - نه با اتکا به ادله تاریخى - با
زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نمودهاند(4). بنابراین فارغ از برخورد اسلام و
مسلمانان با پیروان زرتشت و آیین او؛ هیچ دلیلى بر اعتبار و بنیاد الهى آن وجود
ندارد و حتى اعراب زیرسلطه ساسانیان نیز آنان را اهل کتاب نمىشناختند.(5)
دو. عدم وثاقت کتاب مقدس کتاب مقدس زرتشتیان «اوستا» نام دارد.
قدیمىترین نسخه اوستا که به خط «دبیره» نوشته شده و در دانمارک نگهدارى مىشود
مربوط به سال 1325 میلادى(6) یعنى 1908 سال بعد از کشته شدن زرتشت است. بنابراین
به احتمال زیاد زرتشتیان حدود 20 قرن کتاب مدون و شناخته شدهاى نداشته و اگر
داشتهاند اثرى از آن در دست نیست. افزون بر زیرا کتابى که بیش از نوزده قرن پس از
رحلت ابلاغ کننده آن گردآورى شود، آن هم براساس نوشتههاى پراکندهاى که تواتر
تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، به شدت اعتبار و وثاقت آن را مخدوش مىسازد. برخى
نیز برآنند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده و با حمله اسکندر از میان رفته و
یا اسکندر آن را سوزانده است و تا ظهور ساسانیان اثرى از اوستاى مدون نبوده تا آن
که به دستور اردشیر، یکى از روحانیون زرتشتى بار دیگر اوستا مرتب شد. اما این که
بر چه اساسى اوستا بازسازى شده و تا چه اندازه به اوستاى اصلى انطباق دارد معلوم
نیست.(9)
2-2. اوستا داراى 5 بخش به نامهاى زیر است : «یسنا»، «ویسپرد»، «وندیداد»،
«یشتها» و «خرده اوستا». قسمتى از «یسنا»، «گاتها» نامیده مىشود که مشتمل بر
ادعیه و معارف دینى و معروفترین قسمت اوستاست. از نظر اوستا پژوهان تنها قسمتى از
گاتها به زرتشت تعلق دارد.(10) و بقیه آن به دوران پیش از زرتشت و یا پس از وى
تعلق دارد.(11) این مسأله نیز اعتبار اوستا را به عنوان کتاب آسمانى زرتشت مخدوش
مىسازد.
2-3. به فرض ثابت شود که اولاً زرتشت پیامبرى الهى بوده و ثانیاً آنچه در
اوستاى کنونى وجود دارد عیناً همان مطالبى است که از زرتشت به یادگار مانده؛ در
نهایت مخاطبان را با دینى ناقص مواجه مىکند که حدود سه چهارم آن از دست رفته است.
لاجرم پیامبر دیگرى لازم است که نیازهاى دینى از دست رفته را جبران و خلا موجود را
پر نماید. به عبارت دیگر اگر اوستاى موجود براى هدایت بشر کافى بود، انزال سه
چهارم دیگر لغو و بىفایده بود. و اگر کافى نبود چنین نقصى وجود دین و پیامبر دیگر
را لازم مىنماید و بر زرتشتیان نیز لازم مىشود که به آیین کامل بعدى ایمان
مىآورند. سه. نژاد و ملیت گرایى نژادپرستى و ملیت گرایى یکى از عوامل منفى راه
یافته در آیین زرتشت به ویژه از دوره ساسانى است.
این مسأله به آیین یاد شده ویژگىهاى تاریخى و احکام خاصى بخشیده است
از جمله :
3-1. اگرچه احتمالاً دعوت زرتشت فراگیر بوده ولى براساس شواهد تاریخى
پیروان آن همه آریایى بوده و از نژادهاى دیگر چندان کسى به این آیین در نیامده
است.(12)
3-2. ملیت گرایى و ناسیونالیسم در «فرّ ایزدى» به خوبى آشکار است. فریا
خوارنه فروغى است ایزدى، به دل هر که بتابد برترى یابد، پادشاه شود، پیروز گردد یا
در کمالات نفسانى و روحانى آراسته شود و پیامبر گردد. دو نوع فر در اوستا آمده : Airayane yareno(یئریانم خوارنه) و Kavaenem xareno(فرکیانى)
که دومى تا ظهور رسوشیانت همیشه با ایرانیان خواهد بود.(13)
3-3. نژادگرایى و نظام طبقاتى سبب تجویز و گسترش ازدواج با محارم شده است.
«کرتیر» از بنیانگذاران زرتشتى ساسانى نوشته است : «بسیار ازدواجها میان محرمان
برقرار نمودم».(14) این مسأله همواره موجب خردهگیرى بر آیین زرتشت گردیده است.
3-4. بىارزش انگارى جان غیرزرتشتیان؛ در تفکر زرتشتى انسانها به دو دسته :
مزداپرستان (زرتشتیان) و دیوپرستان (نازرتشتیان) تقسیم مىشوند. در این آیین اگر
پزشکى در پى آموزش جراحى است باید تمرین خود را بر دیوپرستان آغاز کند. اگر سه
دیوپرست به دست او مرد، دیگر نباید بر مزداپرستان پزشکى کند.(15)
3-5. انحصارگرایى : یکى از ویژگىهاى نظام اجتماعى زرتشتى سامانى
انحصارگرایى در قدرت، ثروت و دانش در طبقات فرادست است. آموزش در انحصار موبدان و
کاهنان بوده و طبقات فرودست به کلى از آموختن دانش محروم بودند تا آن جا که
گفتهاند : «موبد را باید لغت پهلوى غیر را نیاموزد چه یزدان به زرتشت گفته است که
این علم را به فرزندان خود(16) تعلیم کن».(17)
چهار. نظام طبقاتى جامعه ساسانى و آیین زرتشت پیوندى دو سویه دارند.
از طرفى آیین ساسانى شکل خاص و ویژهاى به این آیین بخشیده به طورى که برخى از
پژوهشگران زرتشتى موجود را شدیدا متأثر از ساسانیان دانستهاند. از طرف دیگر جامعه
ساسانى نماد جامعه مطلوب و مورد نظر آیین زرتشت شناخته مىشود.(18) چنین جامعهاى
شدیدا مورد حمایت و حفاظت آموزهها و پیشوایان زرتشتى بوده است. در این نظام جامعه
از چهار طبقه متمایز تشکیل شده بود : 1. آژون (روحانیون)، 2. ارتش تاران، 3.
کشاورزان، 4. صنعتگران(19). در این نظام اولا طبقات وضعیت سربستهاى داشته و به
هیچ روى امکان ترقى از طبقهاى به طبقه دیگر وجود نداشت. ثانیا طبقات فراتر
امتیازات فراتر و طبقات فرودست محدودیتهاى بیشترى داشتند و جز کار و بردگى
بهرهاى نصیب شان نمىشد. ثالثا امتیازات و محرومیتهاى طبقاتى جنبه ارثى داشت و
نسل به نسل به اجبار و بدون امکان تغییر تداوم مىیافت.
پنج. افسانه گرایى و بت پرستى وجود افسانههاى خردگریز در اوستا یکى
از ضعفهاى آیین و کتاب مقدس زرتشتى است. کریستن سن افسانه خلقت را بر اساس اوستاى
ساسانى چنین نقل مىکند : «... عمر دنیا بالغ بر 12000 سا است. در سه هزار سال
نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنى) و اهریمن (یا عالم تاریکى) در جوار یکدیگر
آرام مىزیستهاند. این دو عالم از سه جانب نامتناهى بوده، فقط از جانب چهارم به
یکدیگر محدود مىشدهاند. دنیاى روشن در بالا و عالم ظلمانى در زیر قرار داشته و
هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امکانى بودند،
سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود کردنش برآمد. اوهرمزد که از آینده آگاهى داشت
مصافى به مدت نه هزار سال با وى طرح افکند. اهریمن که فقط از ماضى آگاه بود رضا
داد. آن گاه اوهرمزد به او پیشگویى کرد که این جدال با شکست عالم ظلمت خاتمه خواهد
یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجددا به عالم تاریکى درافتاد و سه
هزار سال در آنجا بىحرکت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون
کار خلقت به پایان رسید، گاوى را بیافرید که موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه
انسانى بزرگ خلق کرد به نام گیومرد (کیومرث) که نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن
به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضاره را بیافرید.
اوهرمزد در پیش آسمان خندقى کند. اهریمن مکرر حمله کرد و عاقبت گاو گیومرد را بکشت
اما از تخمه گیومرد که در دل خاک نهفته بود چهل سال بعد گیاهى رست که اولین زوج
آدمى به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت که آن را
گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیک یا بد خود از
یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده مىشود».(20) افسانه گرایى در زرتشتى گرى دوره
ساسانى به بنیادىترین مبانى اعتقادى یعنى خداباورى نیز راه یافته است.
علیرغم آن که گفتهاند زرتشت خداى مجرد را باور داشته، اما خداى
زرتشتى ساسانى داراى شکل و ریش و عصا و تاج است و هنوز که هنوز است با چنین شمایل
انحطاط و تجسم یافتهاى به عنوان آرم ملى بر روى تابلوى بسیارى از مؤسسات زرتشى
عصر حاضر به چشم مىخورد و خدا را به صورت بتى بسان یک پادشاه نشان مىدهد.(21) در
این آیین آتش دختر خدا شناخته مىشود؛(22) گاو به ویژه گاو نر تقدس ویژه مىیابد.
در افسانه خلقت، اول مخلوق زمینى فرض مىشود و با گیومرد (کیومرث) به درجه شهادت
نائل مىگردد و بول آن از آب پاک کنندهتر است!(23)
شش. احکام خردستیز و غیرعملى افزون بر احکامى که در لابهلاى مطالب
پیشین اشاره شد احکام خردستیز دیگرى در آیین زرتشتى وجود دارد که به پارهاى از
آنها اشاره خواهد شد.
6-1. تقدیس سگ؛ در وندیداد سگ مقام بسیار بالایى دارد به طورى که اگر کسى
استخوان سخت و ناجویدنى به آن بدهد یا آن را بترساند گرفتار مجازات پشوتنو(24)
یعنى مرگ ارزان که با دادن تاوان بخشوده نمىشود(25) دارد. نیز اگر کسى سگ آبى را
بکشد باید ده هزار بسته هیزم سخت خشک، ده هزار هیزم نرم خشک از چوبهاى خوش بو، ده
هزار برسم (شاخههاى تازه بریده شده) ده هزار شیر پاک و... را به روان سگ آبى
بدهد. پس ده هزار مار، ده هزار سگ نماى (گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار
قورباغهاى که در خشکى زندگى مىکند، ده هزار موردانه کش، ده هزار مورگودال کن، ده
هزار کرم خاکى، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پرکند(26) و دهها
کار دیگر که انسان از شنیدن آن حیران مىشود.(27) و نیز مجازات کسى که پیکر مرده
سگى را بر زمین اندازد دو هزار ضربه شلاق است.(28)
6-2. احکام بانوان؛ در اصطلاح وندیداد کلمه «دشتان» به معنى قاعدگى، عادت
ماهانه زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختى به دنبال دارد، چنین زنى
باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایى متروک و دور از آتش و آب و مردمان
است ساکن شود(29). در ظرفهاى فلزى کم بها به او غذاى مىدهند لکن باید غذاى کم
بخورد تا نیرو نگیرد(30). بعد او را با گمیز (ادرار گاو) در دو گودال شستشو
مىکنند سپس در گودال سوم با آب شستشو مىشود(31). و در تابستان باید 200 مورچه
بکشد و اگر زمستان بود باید 200 حشر گزنده و آسیب رسان را از بین ببرد(32). حال
اگر زنى بچه مرده به دنیا آورد باید او را در آلونکى دور از آب و آتش و مردم حبس
کرد او باید 3 یا 6 یا 9 جام گمیز «ادرار گاو» بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن
مىتواند شیر گرم مادیان گاو را بنوشد ولى نمىتواند آب بنوشد. تا 3 شب باید به
این گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب در
کنار 9 گودال بشوید بعد تا 9 شب بدین منوال تنها مىماند. بعد از آن تن و جامه
خویش را با ادرار گاو و آب مىشوید تا پاک شود»(33).
6-3. منع دفن مردگان؛ در آیین زرتشتى خاک و آتش پاک و مقدسند و به همین
دلیل از سوزاندن و دفن مردگان جلوگیرى مىشود(34) و جسد مرده را در دخمه یا بالاى
بلندى باید گذاشت تا خوراک حیوانات و پرندگان شود(35) و کیفر کسى که مردهاى را در
زمین دفن کند و یک سال در زمین بماند دو هزار تازیانه است(36) و اگر دو سال بماند
هرگز حتى با توبه یا جریمه و کفاره تطهیر نمىشود.(37)
هفت. پیشگویىهاى غیرواقع براساس «هزاره گرایى زرتشتى»(38) انتظار
ظهور سه منجى از نسل زرتشت مطرح است که یکى پس از دیگرى جهان را پر از عدل و داد
خواهند کرد : الف. هوشیدر، 1000 سال پس از زردشت. ب. هوشیدرماه، 2000 سال پس از
زرتشت. ج. سوشیانس (سوشیانت) 3000 سال پس از زردشت که با ظهور او جهان پایان
مىیابد.(39) اکنون نسبت به فرد سوم نمىتوان پرسش کرد؛ چرا که هنوز پنج قرن به
آمدنش باقى است؛ اما نسبت به دو فرد نخست این سؤال مطرح است که آنان کى و چگونه
ظهور کردهاند و کارکرد آنها در بسط عدل جهانى چه بوده و چرا در تاریخ نام و یادى
از آن مصلحان که بنابر ادعا باید جهان را پر از عدل و داد کرده باشند به چشم
نمىخورد؟
هشت. ستم موبدان و اسلام گرایى ایرانیان یکى از واقعیات بزرگ تاریخى گرایش
سریع و آزادانه ایرانیان زرتشتى به اسلام، پس از فتح ایران است. این مسأله در
شرایطى رخ داد که مسلمانان با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده و آنان را
کاملاً در مسائل دینشان آزاد گذاشته بودند؛ اما سیل خروشان اسلامگرایى ایرانیان
نشانگر برترى واضح و روش این دین در نظر آنان، نسبت به آیین پیشین است. دکتر صاحب
الزمانى در این باره مىنویسد : «تودههاى مردم نه تنها در خورد در برابر
جهانبینى و ایدئولوژى ضد تبعیض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمىکردند، بلکه
درست در آرمان آن همان چیزى را مىیافتند که قرنها به بهاى آه و اشک و خون خریدار
و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس مىکردند».(40)
بخشى از ستم موبدان را در احکام ظالمانهاى مىتوان یافت که آشکارا در جهت تأمین
منافع انحصارى موبدان است. از این جمله است پارهاى از احکام کیفرى. به عنوان مثال
افزون بر آنچه در بند ششم پیرامون مجازات کشنده سگ آبى گفته آمد به احکام شگفتترى
برمىخوریم. در وندیداد اوستا فرگرد 14 بند 8 به بعد آمده است :
8-1. شخص گناهکار باید براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نیاز و
مربوط به انجام مراسم دینى براى آثرَوَن (اوستا
:a)(aurvan یا a°)(ravanپهلوى : a°sro°n) (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشکده) را به مردان اَشوَ (موبدان و مردان
مقدس) به عنوان کفاره بدهد (8/14).
8-2. گناهکار مىبایست کلیه لوازم و ساز و برگ یک مرد سپاهى و جنگى اعم از
نیزه، کارد (شمشیر)، گرز، کمان، زین، فلاخن، زره، سپر و غیره را به عنوان کفاره به
مردان اشو بدهد (9/14)؟!
8-3. گناهکار باید تمام لوازم و اسباب مورد نیاز یک کشاورز - شبان و یک مرد
برزگر را به مدان اشو به عنوان کفاره گناه بدهد (11-10/14). این ابزارها عبارتند
از : یک عدد خیش با یوغ، یک عدد اسباب گاو رانى، دو هاون سنگى، یک عدد آسیاب دستى
براى آرد کردن گندم و یک بیل؟!
8-4. او باید یک نهر (جوى) آب، یک قطعه زمین حاصلخیز و مرغوب به اندازهاى
که آبِ دو جوى براى آبیارى آن کفایت کند و آب تا دورترین نقاط آن پیش برود، براى
مردان اشو فراهم کند (13-12/14)؟!
8-5. او باید یک خانه اربابى با گاوستانى (طویله) داراى نُه پرچین، نُه
حصار، نُه نوع علوفه را جهت کفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه باید داراى دوازده
راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. او
همچنین باید یک رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاک بدهد (14/14)؟!
8-6. مرد گناهکار موظف است که دختر باکره، جوان و سالم خود را با جهیزیه و
نقدینهاى از زیورآلات زینتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته این
دختر باید خواهر پانزده ساله خود را نیز همراه گوشواره (جهیزیه) براى مردان اشو
بیاورد (15/14)؟!
8-7. همچنین این مرد موظف است هفت رأس رَمه ریز در دوبار به مردان اشو و
نیکوکار تقدیم کند. او باید هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد - او باید هفت عدد پل
روى آب در دو بار بنا کند. او باید نُه عدد باغ خرابه در دو بار تعمیر و مرمت کند.
او باید نُه عدد سگ را که در پوست یا گوش گرفتار کک و شپش و همه ناخوشىهایى که به
تن سگ روى مىآورد، پاک کند و درمان بخشد. او باید نُه مرد نیکوکار را در دوبار به
خوراکى سیر از گوشت، نان و شراب اطعام کند (17-16/14)؟!(41) براساس مستندات تاریخى
از این راهها ثروتهاى هنگفتى به چنگ آمده و انباشته شده و سپس در نبردهاى مختلفى
به غارت رفته است.(42)
...................) Anotates (.................1) بنگرید :
شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 239، قم و تهران : صدرا، چاپ هشتم، 1383.2)
بنگرید : الف. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 57 و 58. ب. ابراهیم پورداود،
اوستا، ص 28. ج. دین ایران باستان، ص 185.3) بنگرید : الف. حسین توفیقى، همان، ج
14، ص 186. ب. جان بىناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص 453. ج. دین
ایران باستان، ص 188. د. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 186.4) برخى برآنند که
آنچه در نصوص اسلامى به ویژه در قرآن به عنوان آیین مجوس در ردیف ادیان وحیانى و
داراى کتاب در برابر مشرکین قرار گرفته غیر از آیین زرتشتى موجود است و با آن
تفاوتهاى اساسى دارد. جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید : دکتر رسول رضوى،
بازکاوى تاریخ و آموزههاى زرتشت (مق)، معارف (ماهنامه)، ش 49.5) بنگرید : همان، ص
18.6) ابراهیم پورداود، اوستا، ص 49، ق : منبع پیشین.7) حسین توفیقى، همان، ص
59.8) کریستن سن بر آن است که علت کاسته شدن از حجم اوستا در دوره ساسانى تمایل
خود زرتشیان به حذف پارهاى از افسانهها و اسطورههاى عامیانه در اوستا نگاشتهاى
پیشین بوده است. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: الف. کریستن سن، آرتور امانوئل، ایران در
زمان ساسانیان، ص 163 و 164. ب. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.9) بنگرید :
شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 187.10) بنگرید : تاریخ ادیان، ص 454، مقدمه
جلیل دوستخواه، بر کتاب اوستا، ج 1، ص 11. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و
آموزههاىآیین زرتشت.11) بنگرید : هنریک ساموئل ینبرگ، دینهاى ایران باستان، ص
2، ترجمه سیف الدین نجم آبادى ؛ دین و فرهنگ ایرانى پیش از عصر زرتشت، ص 304. ق :
همان.12) زرتشت و آموزشهاى او، ص 7.13) بنگرید : الف. مرضیه شنکایى، بررسى تطبیقى
اسماى الهى، ص 279، تهران، سروش، چاپ اول، 1381. ب. پورداود، یَشتها، ج 2، ص
310.14) هاشم رضى، ج 1، ص 45.15) وندیداد، فرگرد هفتم، بند 37 و 38.16) و به عبارتى
به طبقه خود.17) دبستان المذاهب، ص 111.18) بنگرید : دکتر رسول رضوى، همان ص
20.19) بنگرید : الف. عبدالعظیم رضایى، زینالعابدین آذرخش، تاریخ ده هزار ساله
ایران، ج 2، ص 106. ب. اوستا، یسنا، 19/17.20) همان، ص 168. 169.21) جهت آگاهى
بیشتر بنگرید : شهید مطهرى، همان، ص 195-192.22) ایران در زمان ساسانیان، ص
168.23) بنگرید : الف. شهید مطهرى، همان، ص 198-196. ب. ایران در زمان ساسانیان، ص
167.24) وندیداد، فرگرد، پانزدهم، بند 6-5.25) همان، بند 1.26) همان، بند 1 تا
18.27) نگا : الف. دارمستتر، مجموعه قوانین زردشت، ترجمه موسى جوان، ص 211 و 223.
ب. سید حسن حسینى (آصف)، درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى (مق) هفت آسمان
(فصلنامه)، ش 28، سال هفتم، زمستان 84.28) وندیداد، فرگرد ششم، بند 25-24. ق :
دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى زرتشت.29) وندیداد، فرگرد شانزدهم، بند
24 - 25.30) وندیداد فرگرد شانزدهم، بند 1 - 5.31) همان، بند 6.32) همان، بند
12.33) همان، ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى زرتشت.34) بنگرید :
الف. فرهنگ ادیان جهان، ص 286. ب. محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسى، ص 53 و 54. ج.
شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 198 و 199.35) وندیداد، فرگرد هشتم، بند 45-44؛
این مسأله بیش از نیم قرن است که توسط دولتهاى ایران و هند به جهت حفظ بهداشت
عمومى ممنوع شده است.36) همان، فرگرد هشتم، بند 25.37) همان، 3/39 ق : دکتر رسول
رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزههاى آیین زرتشت.38)
zoroastrian Millenni lism.39) حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 61.40) ناصرالدین صاحب الزمانى،
دیباچهاى بر رهبرى، ص 255.41) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : درجات گناه، تاوان و پتَت
در دین زرتشتى، سید حسن حسینى (آصف) (مق)، هفت آسمان (فصلنامه تخصصى ادیان و مذاهب)
ش 28 زمستان 1384، صص 216 - 220.42) بنگرید : همان، ص 220 و 221.
امتیازات اسلام
دین مبین اسلام از جهات مختلفى بر شریعتهاى پیامبران پیشین و آنچه
امروزه به نام ادیان مختلف خوانده مىشود، امتیاز دارد. بسیارى از این امتیازات از
سوى اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسى جامع و
تفصیلى این مسئله، کاوشى ژرف و دراز آهنگ مىطلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛
از این رو به اختصار نکاتى چند بیان مىشود:
یک. خردپذیرى و خردپرورىاز جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و
خردپذیرى آموزههاى آن است. این مسئله در امور مختلفى نمودار است؛ از جمله:1-1.
نظام فکرى و عقیدتى اسلام: (مانند خداشناسى، هستىشناسى، انسانشناسى، راهنماشناسى
و فرجامشناسى)؛1-2. نظام اخلاقى اسلام؛1-3. نظام رفتارى و قوانین و دستورات
عملى؛1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گرى در انتخاب دین.خردپذیرى آموزههاى اسلام، از
چنان وضوح و روشنى برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسى هوشمندانه و
انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را
نهى مىکند: «فَبَشِّرْ
عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»؛ رمز
(39)، آیه 17.؛ «پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان
[مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر مىگزینند» و «لا
إِکْراهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»؛ بقره(2)،
آیه 256.؛ «هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا
نیست [؛زیرا] به خوبى راه هدایت از ضلالت روشن شد». همو مىگوید: «وقتى از کشیشها
مىپرسیدم که من نمىفهمم چه طور خدا یکى است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب
مىگفتند که ما نمىتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا مىداند که حقیقت این
امر چیست. این رمزى ست که فقط خدا آن را مىداند و عقل در اینجا به بن بست
مىخورد! از جمله چیزهایى که براى بنده خیلى جالب بود، این بود که در اسلام
نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً
این خصلت در میان شیعیان خیلى بیشتر است»همان، ص
6..خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مىنویسد: «پس از
آنکه عقاید همه کیشهاى بزرگ را مورد بررسى قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به
طور کلى مذهبهاى بزرگ یکى بودند؛ ولى به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستى، فکر
تناسخ و اصول طبقه بندى در کیش هندویى سرایت کرد. صلحجویى مطلق و انزوا از مشخصات
کیش بودایى شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسى، عقیده اصالت گناه و تثلیث و
در نتیجه آن مفهوم خدایى مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایى عیسى بر روى دار در
مسیحیت، انحصارطلبى ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این
اندیشههایى که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمىشد؛ بلکه به صورت
روزافزونى احساس مىکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلى است که طهارت خودش را حفظ
کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضى اجزاى آن، مقرون با حقیقت است؛ ولى فقط
اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است»مارکوس،
مارگریت، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدى، (تهران: شرکت سهامى
انتشار، 1348)، ص 9..
دو. اسلام و علماز جهت سازگارى با علم و دانش بشرى نیز اسلام کارنامه درخشانى دارد.
موریس بوکاىMourice Bucallie دانشمند
فرانسوى به دو امتیاز اساسى در این رابطه اشاره مىکند:غناى فراوان قرآن در حوزه
مسائل علمى؛ در حالى که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیارى از
آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههاى مشخصى هستند.بوکاى،
موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبى، (تهران: حسینیه ارشاد. بىتا)، ص 12.استوارى و توافق دادههاى قرآن با دستاوردهاى متقن و معتبر علوم روز
،البته اسلام در این باره، امتیاز اساسى دیگرى نیز دارد و آن نوع نگاه اسلام به
علم و دانش است. اسلام دینى است که به گسست ناپذیرى علم و عقل و ایمان و معرفت و
رستگارى فتوا مىدهد.یکى از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، «کتاب آسمانى»
آن است. قرآن مجید، از چند جهت بر کتابهاى آنان امتیاز دارد. برخى از این جهات
عبارت است از:قرآن مجید کتابى است که تماماً از سوى خداوند، بر پیامبرصلى الله
علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهى است.
به عبارت دیگر اسلام تنها دینى است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار
مىدهد و انسان را با سخن او آشنا مىسازد؛ در حالى که دیگر ادیان موجود، از چنین
امر مهمى تهى بوده و حتى ادعاى آن را ندارند. قرآن بیان و گزاره وحیانى است که از
طریق جبرئیل به محمد صلى الله علیه وآله وسلم رسیده است.قرآن کتابى است
تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طى قرون حفظ و دست بشر را از
دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالى که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگى
برخوردار نیست. «عصمت» امرى افزون بر اصل الهى بودن پیام قرآن است و براى آن
مىتوان مراحل زیر را ذکر کرد:عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)نگا: بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و...؛عصمت از ناحیه حاملان وحى
و فرشتگان رساننده به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلمنگا: شعراء(26) آیه 193.؛عصمت در دریافت وحى از سوى پیامبرصلى الله
علیه وآله وسلمنجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.عصمت در ابلاغ وحى به مردم از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلمهمان.؛عصمت در بقاء و استمرار تاریخى وحى در میان
بشر تا پایان تاریخفصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77. به
اعتقاد مسلمانان، کتابهاى آسمانى نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در
چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتاى و همپاىانداین مسئله نشان مىدهد که اعتبار
اهل کتب آسمانى ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروى
از آن ادیان ادعا مىکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانى است که از توماس میشل
درباره عهدین بیان شد.؛ لیکن مرحله پنجم عصمت
(تحریف ناپذیرى ابدى در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.
3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران
براى اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانى آنها، غیر از معجزه و
سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنى، هم کتاب رسالت است و هم
برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهاى جاودان و باقى و سندى زنده بر رسالت
است که قرنها و عصرها را در مىنوردد و همگان را به تحدّى مىطلبد. در حالى که
معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثرى از آن باقى نیست و جوامع
بشرى از مشاهده آن محروماند.افزون بر آن کتاب آسمانى اسلام، امتیازات بیشمارى از
جهت محتوایى دارد که بررسى آنها مجالى فراختر مىطلبد.جامع بودن؛از دیگر
ویژگىهاى اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملى بشر
تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مىنویسد: «... قرآن مطابق
تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل داراى مکتب و روش فقاهتى نیست؛ بلکه
به طور کلى محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در
نشر عواطف و احساسات عالى و فداکارى و... ولى هیچ نوع عامل و رابطه منطقى جالب و
جاذبى که این معانى را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن
مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصى درباره عقاید دینى و عبادت و عمل
درباره آن شناخته شده است؛ بلکه داراى مکتب و روش سیاسى نیز هست؛ زیرا تخت و تاج
یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسى، روى این شالوده ریخته شده و هر نوع
قانونى براى اداره امور کشور، از این منبع گرفته مىشود. و بالاخره کلیه مسائل
حیاتى و مالى با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذارى، حل مىشوددیون پورت، جان،
عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلى الله علیه وآله وسلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى،
(قم: دارالتبلیغ اسلامى، بىتا)، ص 99..مترجم
کتاب در پاورقى آورده است: «مردم بىخبرى که حتى در همین کشور اسلامى تصور مىکنند
دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامى غیر از ادیان
منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجى این معنى را کاملاً درک کرده
و توضیح دهد؛ ولى کسانى که خود را مسلمان معرفى مىکنند به تقلید کورکورانه از
خارجیان مغرض، چه یاوه سرایىهایى مىکنند». (همان، صص 99 - 100).نظام حقوقى اسلاماز جمله امتیازات انحصارى اسلام بر دیگر ادیان، نظام
حقوقى اصیل آن است. این مسئله بسیارى از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا
داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتارى و بحث از «جامعیت اسلام» قابل
بررسى است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژهاى که دارد به طور مستقل مورد بررسى قرار
مىگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بىبدیل اسلام در بنیانگذارى و توسعه حقوق
بین الملل است.مارسل بوازارBoizard, Marcell A پژوهشگر
- انستیتوى تحقیقات عالى حقوق بینالملل در ژنو - مىنویسد:«در قرون وسطى هر موقعى
رکودى در قوانین مسیحیت روى مىداد صاحب نظران از حقوق اسلامى استفاده مىکردند.
در قرن سیزده میلادى در چند دانشگاه اروپا، مبانى فقه اسلامى مورد پژوهش قرار
گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونى در روابط ملتها و جلوگیرى
از تجاوز زورمندان و توانگران و برابرى و برادرى انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم
که پیغمبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است».بوازار، مارسل، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ى، (تهران: دفتر نشر
فرهنگ اسلامى، 1361)، ص 270.اصول
حقوق بشر در اسلامحقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامى داراى اصولى چند است؛ از جمله:1.
اصل حرمت و کرامت انسان؛2. اصل عدالت، برابرى و نفى تبعیض؛3. اصل صلح و همزیستى
مسالمتآمیز؛4. اصل وفاى به عهد؛5. اصل تفاهم و روادارى؛6. اصل مشارکت و
همکارىهاى بینالمللى؛7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و...براى
آگاهى بیشتر نگا:الف. سلیمى، عبدالکریم، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم:
مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382)؛ب. قربانى، زین العابدین، اسلام و حقوق
بشر، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ پنجم 1375)؛ج. بوازار، مارسل، انسان
دوستى در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوى، (تهران: توس، 1362)..اصول یاد
شده در نگاه اندیشمندان غربى، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد
اصول همزیستى مسالمتآمیز و تفاهم مىنویسد: «در مورد پیروان ادیان الهى باید گفت
اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملى در جامعه اسلامى
دارند. آنان مىتوانند طبق دستورات دینى خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن
نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. در دیانت اسلام افراط و تفریط به چشم نمىخورد
واین تفکر که از قرآن نشأت مىیابد، به دیانت اسلام سوداى جهان شمولى مىبخشد.
اسلام به دنبال ساختن جهانى است که همه مردم حتى آنان که بدین سابق خویش وفادار
ماندهاند - با تفاهم، همکارى، برادرى و برابرى کامل زندگى کنند».بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران:
دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358)، ص 106.خاتمیتاسلام
دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمى دارد؛ از جمله:نسخ شرایع پیشین؛ هر
پیامبرى که شریعتى به ارمغان مىآوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به
عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوى خداوند - ناسخ همه شریعتهاى
پیشین است.نسخ ناپذیرى؛ دین و شریعت اسلامى به لحاظ خاتم بودنش، از پایایى و
ماندگارى برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگرى جایگزین آن
نمىشود.همگانى بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایى اسلام، آن است که دین بدیلناپذیر
همگانى و یگانه پرچمدار دعوت به سوى توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لواى توحید و
یگانه شریعت و قانون سعادتآفرین خداوند باشد.ویژگىهاى دیگرى نیز در باب
جاذبههاى اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها
خوددارى مىشود.جهت آگاهى بیشتر پیرامون خاتمیت و راز
جاودانگى اسلام رجوع کنید به پرسش شماره 9.نفى نیست
انگارى؛این قسمت عمدتاً از مقاله «فرهنگ شرقى - اسلامى و نیست انگارى غربى» نوشته
پروفسور «عبدالجواد فلاطورى» استفاده شده است که توسط آقاى خسرو ناقد، از زبان
آلمانى به فارسى ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگى)، شماره 3 - 262 به تاریخ
21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.نام اصل مقاله عبارت است از:fuehrer?konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem
dem abendlaendischennihilismus aehnelnden nihilismus یکى از
امتیازات اساسى اسلام، در برابر برخى از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگى آن
از درونمایههاى نیست انگارانه و نفى زمینه گرایش به نهیلیسم Nihilismus )Nihilism(نیست انگارى) است. به تعبیر پروفسور
فلاطورى، در اسلام عنصرى یافت نمىشود که بهانه به دست نیست انگارى چون نیچهNietzche دهد تا در این حوزه فرهنگى، حکم به نیست انگارى کند.توضیح اینکه نیچه؛
نهیلیسم را مفهومى دو پهلو مىداند که یکى از وجوه آن نیست انگارى به معناى قدرت
روح و به تعبیر وى «نهیلیسم فعال» است و دیگرى نیست انگارى به معناى سقوط و زوال
قدرت روح (نهیلیسم منفعل) ارجاعات این قسمت به «مجموعه آثار» نیچه به زبان آلمانى
از سوى نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است.
نام و مشخصات اصلى مجموعه آثار نیچه عبارت است از: werke.
Leipziq 1091 Neitzche. نیست انگارى منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بىهدفى و آنچه معناى
حیات و ارزشهاى واقعى را تشکیل مىدهد، ناشى مىشودهمان، ج 15، صص 651 و 851..نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگى مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر
نیهیلیسم منفعل است. نیست انگارى منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و
بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکى افلاطونى و باور دینى مسیحیت است. عمدهترین
عنصر مسیحى - افلاطونى مورد توجه وى، نگاه منفى به جهانى است که ما در آن زندگى
مىکنیم. باور افلاطونى و ایمان مسیحى، این جهان را که ما در آن زندگى مىکنیم،
جهانى خیالى و ساختگى، غیر واقعى و دروغین و بد و زشت مىپنداردهمان، ج 16، صص 7،
47، 563 و نیز: ج 5، ص 572.. او
مسیحیت را مذهبى نیستانگارانه مىخواندهمان، ج 15، ص 852. و
مىگوید: آرى، نیستانگارى و مسیحى هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم
هستند.کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههاى
آلمانى christnihilist und است.در مقابل، دو عنصر اساسى در تعالیم اسلامى وجود دارد که راه را بر
بسیارى از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - مىبندد.
آن دو عنصر عبارت است از:1. یکتا پرستى مطلق که مضمون و محتواى اصلى ایمان دینى
اسلام را تشکیل مىدهد.2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبناى حیات.در این
نگرش، پیامبر، داراى ذات و قلمروى الهى - به معناى قلمروى حقیقى و واقعى که در
برابر جهان غیر واقعى و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است - نمىاین جمله ناظر به
تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و
جدا انگارى دین از دنیا را در جهان مسیحى افشانده است. نگا: انجیل متى، باب 22،
آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.باشد. در
دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود،
واقعى است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسى نمىدهد تا بر آن انگ نیست
انگارى زند و همین مسئله باعث مىشود که نیچه نیز در ضمن نفى مسیحیت - به عنوان
مذهبى نیستانگارانه که حیات را نابود مىسازد و علم و فرهنگ را به تباهى مىکشاند
- از اسلام تعریف و تمجید مىکند. او مىنویسد: «مسیحیت ما را از ثمرات تمدن عهد
باستان و بعدها از دستاوردهاى تمدن اسلامى محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامى در
دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و
در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن
لگدمال شد؟ براى آنکه اصالت داشت... براى آنکه به زندگى آرى مىگفت...».اما در
اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحى، جامعیت دین، هماهنگى اسلام
با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگى دین با فطرت ثابت بشرى، وجود قوانین
ثابت براى نیازهاى ثابت و قوانین متغیر براى نیازهاى متغیر و بسیارى از عوامل
دیگر، حاجت به عصرى شدن و لجام گسیختگى در تفسیر دین را مسدود مىسازد. آنچه در
اینجا لازم است تنها شناخت نیازهاى نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع
دینى و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژى فهم دین است.