شکست بزرگ سازمانهای جاسوسی غرب-بیش از 50 میلیارد دلار بودجه سالانه آمریکا برای ترور و براندازی نرم

آکادمی علوم سیاسی آمریکا(Academy of Political Science) مستقر در نیویورک در سال 2010 در فصلنامه معروف خود مینویسد: زمانی که آمریکا در سال 1953 با طرح و اجرای کودتا در ایران منجر به سقوط دولت مصدق شد و در پیاده کردن برنامههای متنوع و متعدد خود فرصت ذیقیمتی یافته بود، از آن پس، شاه پهلوی بهعنوان شریک مهم و بینظیر آمریکا محسوب میشد.
آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد 1332، از سلطنت پهلوی بهعنوان جزیره ثبات یاد میکرد.

کودتای 28 مرداد با همکاری مشترک انگلیس و آمریکا طراحی و اجرا شد. انگلیس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و خصوصاً ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعۀ طرح یک کودتای نظامی شد. پیروزی آیزنهاور در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث تغییرات عمدهای در سیاست خارجی آمریکا شد.

کودتا با طراحی گسترده و امکانات مالی و نظارت سازمان جاسوسی آمریکا و بهرهگیری از کمک شبکههای جاسوسی انگلیس انجام شد، روزولت، از سرشناسان سیا و طراحان این کودتا مینویسد: "سیا پس از تبادل نظر با انگلیسیها، تصمیم به سرنگون کردن دولت مصدق گرفت." بنا به گزارش پایگاه اینترنتی Democracy Now، مصدق با ملی کردن یک میلیارد دلار دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس موسوم به Anglo-Iranian Oil Company(AIOC) بهعنوان ستون اقتصاد انگلیس، خشم و غضب قدرتها را برانگیخته بود. سازمان سیا کوشید تا موقعیت مصدق را تضعیف کند. آنها با تبلیغ برکناری مصدق و انتخاب ژنرال زاهدی از سوی شاه، گروههای آشوبگر را برای ایجاد فضای هرج و مرج در تهران سازماندهی کردند تا شهر تهران از هر نظر آماده اجرای نقشه کودتا باشد.

قضیه از این قرار بود که کرمیت روزولت(Kermit Roosevelt, Jr) بهعنوان فرماندهی عملیات انتخاب شد و آمریکا و انگلیس، ستاد مشترکی را در ایستگاه اطلاعاتی انگلیس در قبرس تشکیل دادند و عملیات کودتا را طرحریزی کردند. اگرچه اجرای نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و شاه از ایران فرار کرد اما سستی مصدق و دلایل مختلف دیگر باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملی شود و سرلشکر فضلالله زاهدی، مجری طرح کودتا، به جای مصدق نخست وزیر شد و بدین ترتیب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلی و استعمار خارجی، یکی از ننگینترین دورههای استبداد در تاریخ معاصر ایران رقم خورد و باعث حاکمیت25 سال دیکتاتوری مدرن پهلوی دوم با حمایت مستکبرین و خصوصاً آمریکا گردید. این واقعه تاریخی، درسها و عبرتهای فراوانی برای ملت ایران به همراه داشت و به عنوان یکی از تلخترین روزها در تاریخ ایران ثبت شد.

کرمیت روزولت، که نوۀ بیستوششمیین رئیسجمهور آمریکا یعنی Theodore Roosevelt بود، در دهۀ 1940 در مؤسسه امور آمریکاییهای عربتبار(Institute of Arab American Affairs) فعالیت میکرد. گفتنی است که آمریکاییهای عربتبار به آن دسته از ساکنین آمریکا اطلاق میشود که دارای والدین عرب هستند. 63% عربهای آمریکایی مسیحی و 24% آنان مسلمان هستند. همچنین بنابه گزارش، نزدیک به 3 میلیون عرب در آمریکا زندگی میکنند که 94% آنها در شهرهای بزرگ از جمله واشنگتندیسی، نیویورک، لسانجلس، شیکاگو، و شهرهای Detroit و Dearborn در ایالت میشیگان ساکن هستند.
کرمیت، زمانی که در مؤسسه امور آمریکاییهای عربتبار مشغول بود، مقالهای را در مجله Foreign Affairs متعلق به شورای روابط خارجی آمریکا(CFR) چاپ میکند، در این مقاله در مورد احتمال به خطر افتادن منافع آمریکا در خاورمیانه در صورت تداوم حمایت و پشتیبانی آمریکا از رژیم صهیونیستی بحث شده بود.

مؤسسه Committee for Justice and Peace in the Holy Land در سال 1948 با همکاری مشترک کرمیت و Virginia Gildersleeve ایجاد شد که البته بعداً در قالب AFME ادغام شد. در سال 1951، این افسر ارشد سازمان ترور و جاسوسی ایالات متحده آمریکا، به همراه 24 تن از نویسندگان، متخصصان، سیاستمداران و نظریهپردازان، اقدام به تأسیس مؤسسه دوستان آمریکایی خاورمیانه AFME(American Friends of the Middle East) کردند.
به گفته Robert Moats Miller، بودجه این مؤسسه در سالهای اولیۀ تأسیس توسط سازمان سیا و شرکت ARAMCO عربستان سعودی تأمین میشد.
لازم به ذکر است AFME که 2 سال قبل از کودتای 28 مرداد در نیویورک تأسیس شد، دارای شعب متعددی در خاورمیانه و ایران بوده است. همزمان با این دوران، عملیاتهای مخفی برونمرزی سازمان جاسوسی آمریکا شدت گرفته بود و روزولت هم نقش خود را بهخوبی بازی میکرد.

افسران NCS، اکنون در 4 گروه ردهبندی میشوند:
1- افسران عملیاتOO؛ مسئول تمرکز تماموقت بر شناسایی، ردگیری، ارزیابی، بهکارگیری و کنترل مخفیانه افراد و شخصیتها

3- افسران پشتیبانیSOO؛ مستقر در خارج از مرکز فرماندهی اصلی سازمان سیا در ویرجینیا و مسئول طرحبندی، راهنمایی و پشتیبانی جمعآوری پنهان و اقدامات ضد اطلاعات یا Counter-Intelligence
4- افسران متخصص ویژهSSO؛ متشکل از گروه متنوعی از افسران منبع اطلاعات، افسران متبحّر چند زبانه، افسران عملیاتهای شبهنظامی، افسران طرحوبرنامه... و افسران شکار هدف

همچنین، بخش فعالیتهای ویژۀ سیا موسوم به Special Activities Division (SAD)، به عنوان بازوی نظامی NCS انتخاب شده است که وظیفه کمین، ترور، خرابکاری، جنگ نامتعارف و عملیات روانی را برعهده دارد.
CIA که اکنون از بالاترین بودجه در میان 16 عضو جامعه اطلاعاتی آمریکا در زمینههای براندازی، ترور هدفمند، آموزش و تأمین شبهنظامیان تکفیری، پولشویی، شکنجه و جنایاتی از این دست بهره میبرد، هنوز نتوانسته خاطره تلخ شکستهای متعدد خود در قبال جمهوری اسلامی ایران را از زمان وقوع انقلاب تا اکنون از یاد ببرد.
این سازمان ترور و جاسوسی که از سپتامبر 1947 در خدمت توطئههای استکبار ایجاد شد، چهار بخش اصلی را بهعنوان ساختار سازمانی خود به مطبوعات و افکار عمومی غرب معرفی کرده است؛ اداره جاسوسی، سرویس مخفی ملیNCS، اداره پشتیبانی-تأمین-آموزش، و اداره علوم و فناوری.
نظام استکباری آمریکا، اکنون، نهادهای جمعکننده اطلاعات، بازوهای جاسوسی، عملیات ویژه، و ترور هدفمند را در قالب 16 آژانس، بهعنوان جامعه اطلاعاتی(Intelligence Community) خود برگزیده است.

مدیریت مرکزی این 16 آژانس برعهدۀ اداره ملی اطلاعات(DNI) گذاشته شده. اداره ملی اطلاعات یا Director of National Intelligence، در سال 2005 جایگزین اداره اطلاعات مرکزیDCI شد که ریاست آن همزمان برعهده رییس آژانس اطلاعات مرکزی یا همان سیا بود.
رییس DNI که حتماً باید یک ژنرال 4ستاره ارتش باشد، توسط رئیسجمهور معرفی میشود و پس از رأی اعتماد مجلس فقط به رئیسجمهور گزارش میدهد.
Negroponte ، McConnell ، Blair ، Gompert و Clapper رؤسای DNI از 2005 تاکنون بودهاند:





سازمان جاسوسی سیا، آژانس امنیت ملی، اداره ملی شناسایی، آژانس ملی اطلاعات مکانی و آژانس اطلاعات دفاعیDIA بهعنوان 5 آژانس بزرگ اطلاعاتی آمریکا عنوان شدهاند. در میان این جمع، سیا، تنها نهاد اطلاعاتی مستقل آمریکا معرفی شده است.
نمایی از مرکز سازمان جاسوسی سیا به نام George Bush Center for Intelligence در محدوده Langley ایالت ویرجینیا در شهرستان Fairfax County در کنار رودخانه :Potomac






بد نیست بدانید که آمریکا در قالب مجموعههای جدید خود، همچنان بر گسترش شبکه جاسوسی خود میافزاید. البته پر واضح است که این اشتهای سیریناپذیر توطئه و جنایت از ویژگیهای بارز نظامهای استکباری است.
دانشکده تحلیل اطلاعات سازمان CIA موسوم به Sherman Kent School for Intelligence Analysis در منطقه Reston ایالت ویرجینیا، یکی از این مراکز میباشد که بهعنوان مکمل دانشگاه سیا(CIAU) مشغول به کار است.

دانشکده تحلیل اطلاعات، در زمینه زبانهای خارجه، مطالعات منطقهای، تحلیل تصاویر ماهوارهای، تحلیل رسانه، و تحلیل شنود ارتباطات به تربیت نیروهای مورد نیاز سازمان سیا میپردازد.
دانشگاه سیا نیز سالهاست که در منطقه Chantilly ایالت ویرجینیا، نیروهای آمریکایی را در رشتههای متعددی از زبانهای خارجه گرفته تا ساخت سلاح بیولوژیک آموزش میدهد.
نمایی از مجموعۀ دانشگاه CIAU که از سال 2010 بهطور کامل در ساختمانهای Dulles Discovery مستقر شده است:


باوجود شکستهای اطلاعاتی متعدد و تلفات گوناگونی که از زمان انقلاب اسلامی ایران تا کنون بر موساد، انگلیس و سیا تحمیل شده است، همچنان چندین میلیارد دلار از بودجه کشور آمریکا بهطور سالانه برای خرابکاری، جاسوسی، ترور و براندازی در کشورهای هدف مصرف میشود.

بودجه سیاه (Black Budget)، بودجهای است که برای فعالیتها و پروژههای طبقهبندیشده و عملیاتهای مخفی جامعهاطلاعاتی آمریکا اختصاص داده میشود، روزنامه Washington Post در سال 2013 در مقالهای، بر اساس اطلاعات فاششده توسط ادوارد اسنودن گزارش میدهد که بودجۀ سیاه آمریکا در سال 2013 چیزی حدود 52.6 میلیارد دلار بوده است.

به گزارش روزنامه Washington Post، ایران بهعنوان یکی از اهداف در اولویت(priority target) در سازمان سیا تعریف شده است.
گرچه، هنوز هم میلیونها دلار در سال برای تربیت تحلیلگران (و جاسوسان) آینده ایالات آمریکا از ابتدای تأسیس سیا تاکنون هزینه میشود، اما شکست بزرگی که نیروهای استکبار در مقابل اراده دموکراسی دینی ملت ایران متحمل شدند، آغاز سلسله شکستهای مثلث جاسوسی-خرابکاری-ترور در انگلیس، آمریکا و اسرائیل بود.


گری سیک(Gary G. Sick) میگوید که انقلاب اسلامی ایران، سرنوشت خاورمیانه را بهکلی تغییر داد.

سیک، کاپیتان بازنشسته نیروی دریایی، فارغالتحصیل در رشته علومسیاسی دانشگاه Columbia University آمریکا، تحلیلگر شورای امنیت ملی در دولت فورد، کارتر و ریگان، دستیار ویژه کاخسفید در امور مربوط به منطقه خلیجفارس از 1976 تا 1981 و مدیر اسبق بنیاد Ford در نیویورک بوده است، او همچنین مدیر پروژه Gulf/2000 Project دانشگاه Columbiaاز سال 1993 تاکنون، و استاد فعلی دانشکده روابط عمومی و بینالملل آن دانشگاه میباشد.
E-IR همچنین اضافه میکند که سیستم آمریکایی، در همه مراحل چرخۀ اطلاعاتی-جاسوسی(Intelligence Cycle) که شامل میدانعمل، جمعآوری، پردازش، تحلیل، و انتقال میشود، دچار خطای محاسباتی شد.
آنها شکستهای مربوط به مرحله جمعآوری را متوجه ضعف حوزۀ عامل "حضور فیزیکی" یا همان HUMINT میدانند و شکستهای تحلیلی خود را نیز متأثر از "عدم داشتن درک صحیح و واقعی از ریشههای دینی" روبهگسترش گفتمان انقلاب قلمداد میکنند.
در حالی که برخی تحلیلگران تربیتشده، شکست خود را ناشی از ضعف تحلیل، انباشت اطلاعات، اهداف سازمانی، نواقص بوروکراتیک، ناکارآمدی شگردهای جمعآوری پنهان و صدها دلیل دیگر جستجو میکنند، Jervis از نقص شناختی صحبت به میان میآورد و میگوید جامعه اطلاعاتی(IC)، قادر به شناخت نقش محوری دین در بسیج نیروهای انقلابِ مترقّی نبودند.
به نظر کارشناسان، البته اسرائیل هم که از لحاظ عامل حضور فیزیکی(HUMINT) از آمریکا جلوتر بود و کارش برای موفقیت در مرحله جمعآوری پنهان آسانتر بود نتوانست به نتیجهای برسد. صهیونیستهای فارسیبلدی که در تماس با مقامات دولتی، چهرهها و شخصیتها بودند، بهعنوان نیروی حاضر در محیط، روزنامهها را میخواندند، در محافل و تجمعات شرکت میکردند، بر سیاستگذاریهای فرهنگی تأثیر میگذاشتند و البته بسیار به پیشبرد اهداف از پیش تعیین شدۀ خود نیز امیدوار بودند.
Kimche که یک صهیونیست انگلیسی کوچکرده به فلسطین اشغالی بود، قبل از اینکه در مارس 2010 در اثر تومور مغزی بدخیم در خانهاش در شهر رامات هشارون بمیرد، عهدهدار معاونت موساد و همچنین ریاست شورای روابط خارجی اسراییل بود.

David Kimche در مصاحبهای گفته بود که اسرائیل ارتباطات بسیاری با پهلوی داشت، چرا که منافع چندگانه و متعددی نیز نصیب اسرائیل میشد.

طبق گزارش آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا(DIA) و آژانس امنیت ملی(NSA) در سال 1978 (1356)، برآورد شده بود که رژیم پهلوی حداقل تا اوایل دهه 1980 بر سر کار خواهد ماند و نهایتاً توسط یک دولت ملیگرا یا چیزی شبیه آن جایگزین خواهد شد اما 16 روز پس از آغاز سال نوی آمریکایی در سال 1979، در 16 ژانویه، مصادف با 26 دی 1357 شاه از ایران فرار کرد!

همچنین Paul R. Pillar، در سال 2010 در مجله آکادمی علوم سیاسی آمریکا مینویسد: "کودتای 28 مرداد، از نظر ایرانیان، نماد شاخصی از خصومت علیه ایران و میل تبهکارانه آمریکا در پایمال کردن حقوق مردم این کشور به حساب میآمد."
دیدن امواج مکرر بیداری اسلامی در جوامع مختلف در سالهای اخیر نیز، علاوه بر اینکه باعث شد بار دیگر قدرت خیرهکننده انقلاب اسلامی ایران در ذهن تحلیلگران تداعی شود، به دشمن گوشزد کرد که هنوز درسهای بسیاری را باید فرا بگیرند. به گزارش مؤسسه Foreign Policy Association، انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 یک واقعه سیاسی-اجتماعی عظیم و ژئوپلتیک در جهان بود که معادلات خاورمیانه و مناسبات دیپلماتیک جهان را تحت تأثیر قرار داد.
در یکی از اسنادی که در نوامبر 2010 از طبقهبندی سازمان سیا خارج شد و توسط CSI یا مرکز مطالعات اطلاعات و جاسوسی(Center for the Study of Intelligence) منتشر شد، آمده است که: "... تحلیلگران، قادر به درک ماهیت دینی جبهه مقابل سلطنت نبودند." (Unclassified Extracts from Classified Studies,Volume 54, Number 3, 2010)
Duke University، دانشگاهی در شهر Durham ایالت کارولینای شمالی است و علاوه بر بودجه سالیانۀ 1 میلیارد دلاریاش، بهعنوان یکی از 10 دانشگاه برتر جهان نیز معرفی شده، این دانشگاه در مقالهای به بررسی جایگاه انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میپردازد.
در این مقاله آمده است که: "انقلاب ایران یکی از بهیادماندنیترین وقایع قرن بیستم میلادی است که دورهای جدید را در تاریخ افتتاح میکند."
این مقاله اضافه میکند که "ریشههای اسلامی-ایرانی هویت مردم ایران، سرکوب سیاسی نظام سلطنتی، خشونت روزافزون سازمان ساواک، فساد و انحراف فراگیر مالی و اخلاقی در میان مقامات و مسئولین و شخصیتها، پارتیبازیهای وسیع، عدم تقسیم عادلانه ثروت و امکانات و درآمد، و همچنین تأثیر سیاستها و تفکرات امپریالیسم، همگی بهعنوان دلایل پیدایش انقلاب اسلامی در کشور ایران طبقهبندی میشوند."
رسانهها و اندیشکدههای متعددی که در طول 36 سال به مطالعه و بررسی در مورد انقلاب اسلامی ایران پرداختهاند، معتقدند یگانه انقلابی که، بیتردید، یک حرکت واقعی و ماندگار بر خلاف مسیر امواج بود، انقلابی بود که در سال 1979 توسط مردم ایران بهوقوع پیوست.
یکی از اساتید شناختهشده در رشته علومسیاسی دانشگاه Syracuse University نیویورک میگوید انقلاب ایران منجر به شکلگیری و ظهور حزبالله لبنان شد و متعاقب آن نیز فرهنگ مقاومت در عراق شکل گرفت. مجموعه این وقایع، باعث شد ایستادگی در مقابل امپریالیسم، رنگ و بویی اسلامی به خود بگیرد. این، بخشی از تأثیرات ژئوپلتیک انقلاب اسلامی ایران است.
پایگاه اینترنتی شبکه الجزیره در فوریه 2014 مینویسد که متأثر از انقلاب 1979، نفوذ و اقتدار این کشور بسیار وسعت پیدا کرد و بهعنوان ملتی که گفتمانی مستقل از گفتمان رایج "شرق و غرب" داشت، ایران اکنون به کانونی تبدیل شده که هیچکدام از مسائل و مناسبات منطقه خاورمیانه بدون در نظر گرفتن جایگاه این سرزمین به مسیر صلاح ختم نخواهد شد.
اما بهراستی، آن چیزی که سبب دمیدن روح ظلمستیزی و حرکت به سمت اسلام اصیل در ملت ایران شد و به حاکمیت دیکتاتوری و وابستگی به طاغوت پایان داد چه بود؟
Michael Donovan در سال 1997 در مقاله خود با نام ،National Intelligence and the Iranian Revolution از تأثیرپذیری انقلاب اسلامی ایران از فرهنگ عاشورا صحبت میکند.
Using religious symbolism involving Hussein were explicit in their call for the Shah’s downfalletc...
به خوبی میدانیم که عاشورا الهامبخش انقلاب شورآفرینی است که در روزگار ما با راهبری عاشورایی بزرگ عصر، امام خمینی(ره)، خواهان استقرار زندگی بر پایه توحید و عدل شده است. فرهنگ عاشورا فرهنگی همهجانبه دارد که انقلاب اسلامی با الگو گرفتن از آن، مسیر پرفراز و نشیب خود را طی نموده است.

مؤسسه پژوهشی HighBeam Research واقع در شهر شیکاگو در ایالت ایلینویز آمریکا، در ادامه تعریف واژهMuharram چنین آورده است که:
One of the main slogans during the Islamic revolution in Iran (1978/79) chanted by the crowds or scribbled as graffiti on town and village walls was "Every day is Ashura; every place is Karbala; every month is Muharram." This same slogan was intoned on radio and television and was graphically depicted on posters and even postage stamps during Iran's eight-year (1980–1988) war of Iraq against Iran...etc
"یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران (79-1978) که توسط تودههای مردم فریاد زده میشد یا بر روی دیوارهای شهر و روستا نوشته میشد این بود که "هر روز، عاشورا است؛ همه مکانها کربلا است؛ هر ماه، محرّم است." این شعار، در زمان جنگ 8 سالۀ عراق علیه ایران نیز از طریق رادیو و تلویزیون پخش میشد یا بر روی پوسترها یا تمبر نامهها به تصویر کشیده میشد."
این پایگاه اضافه میکند که شروع امواج انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، از روز عاشورا مصادف با 3 ژوئن 1963 وزیدن گرفت- آن روز، 13 خرداد 42 بود.
The Revolution started in Muharram on Ashura, 3 June 1963, when Ayatollah Khomeini delivered a speech at the Fayziya Madrasa in Qom, criticizing the internal and external policies of the shah, Mohammad Reza Pahlavi, and his government...etc
مرکز اسناد انقلاب اسلامی مینویسد: در آغاز محرّم سال 1383 ق برابر با خرداد 1342 ش، قم به صورت پایگاه ضد رژیم درآمده و شور خاصی در آن برپا بود. در عصر عاشورای آن سال، برابر با سیزدهم خرداد 1342 ش، حضرت امام خمینی(ره) با حضور در مدرسه فیضیه، طی سخنان کوبندهای، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی و اربابان آمریکایی و اسرائیلی شاه، پرده از جنایات طاغوت برداشت. حضور مردم در سخنرانی به اندازهای بود که تمام صحن فیضیه و دارالشفاء، صحن حرم حضرت معصومه(سلامالله علیها)، میدان آستانه و اطراف، مملو از جمعیت بود.

مدرسه فیضیه و دارالشفاء از اماکن مقدسی است که در ابتدای دوران غیبت حضرت امام زمان علیهالسلام (ولی نه با این نام) در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها تأسیس گردید و از قرن سوم و چهارم این مکان مقدس محل پرورش، تدریس و تدرّس اعاظم علمای شیعه در قم بوده است.

فیضیه اولین مدرسهای است که در قم ساخته شده و در دوران مرجعیت آیت الله العظمی حائری یزدی(ره) از سوی ایشان تجدید حیات و رسمیت پیدا کرد. این مدرسه در طول سالیان گذشته، محل تدریس علما، روحانیون و برجستگان حوزه علمیه قم بوده و به خاطر قداست مدرسه، امروزه به عنوان سمبُل حوزه و مرکزیت اسلام و بخصوص شیعه شناخته میشود. حضرت امام خمینی(ره) چند سال در مدرسه دارالشفاء و فیضیه اقامت داشته و در مدت اقامت خود به تدریس فقه، اصول و اخلاق اشتغال داشتند.
با توجه به اقبال علمایی چون آیات عظام فیض کاشانی، حائری یزدی، بروجردی، حجت کوهکمره ای، حضرت امام(ره)، گلپایگانی، اراکی و...، این مکان توانست محل رفت و آمد اهل علم قرار بگیرد. امام(ره) از سال 42 برنامه نهضت را از طریق مدرسه فیضیه اعلام کردند. اولین جایی که اعلامیه نصب میشد، مدرسه فیضه بود و به همین خاطر نظام شاهنشاهی نسبت به مدرسه فیضیه حساس بود و تحرکات طلاب این مدرسه از سوی رژیم طاغوت به طور مداوم رصد میشد.
سخنرانی حضرت امام(ره) در فیضیه، شدیدترین سخنرانی علیه شاه، رژیم و دربار بود. تا آن روز سابقه نداشت کسی در برابر نظام سلطنتی با این لحن عتابآمیز سخنرانی کند.
"الآن، عصرعاشورا است... گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سؤال برایم پیش میآید که اگر بنیامیه و دستگاه یزیدبنمعاویه، تنها با حسین(ع) سرجنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بی پناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساس سر و کار داشتند… نمی خواستند شجره طیبه باشد. همین فکر در ایران وجود داشت. اینها با بچه های شانزده-هفده ساله ما چه کار داشتند؟ ...لکن این فکر پیش می آید که اینها با اساس مخالفند... اینها نمیخواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد."

"اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد، نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دعوت عمّال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را کوبید. ما را میکوبند، شما ملت را میکوبند. میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمّال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را میشکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، پس باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می کند".
"آقا! من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه!... من به تو نصیحت می کنم؛ دست بردار از این کارها... اینقدر با ملت بازی نکن! اینقدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را میزنی؟... نکن این کار را؛ نصحیت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یک قدری تفکر کن، یک قدری تأمل کن! یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیون؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملّت را میخواهند؛ اینها صلاح مملکت را میخواهند... چرا اینقدر مردم را اغفال میکنید؟ چرا نشر اکاذیب میکنید؟ چرا اغفال میکنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمیخورد، قرآن به درد تو می خورد".
امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه میخواهید بگویید؛ یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید... ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تاست تمام گرفتاری ما.
"آقا، یک حقایقی در کار است... شما آقایان در تقویم 2 سال پیش از این یا سه سال پیش از اینِ بهاییها مراجعه کنید؛ در آنجا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رأی عبدالبها است؛ آقایان از او تبعیت میکنند. آقای شاه هم نفهمیده میرود بالای آنجا، میگوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا!این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور، بدبخت! نکن اینطور. تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آنهایی که دیدهاند و به این بیچاره تزریق کردهاند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از این معانی است که شما تصور میکنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید که آقایان! نگویید دین در معرض خطر است. اگر ما نگوئیم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا این طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ "
"تأثّرات ما زیاد است؛... این چیزی که برای این ملت دارد پیش میآید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ میترسیم. ربط ما بین شاه واسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه، اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه، یهودی است؟ اینطور که نیست. ایشان میگوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام میکند،... به حَسَب ظواهر شرع."
"این ممکن است سرّی در کار باشد؛ ممکن است آن معنایی که میگویند سازمانها میخواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد؛ احتمالش را نمیدهی تو؟ یک علاجی بکن، اگر احتمال میدهی. یکجوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یکقدری. اطرافش را گرفتهاند، شاید نگذارند این حرفها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه اینها متأسفیم..."
در پی سخنرانی افشاگرانه حضرت امام، در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستمشاهی به خانه ساده و بیآلایش امام در قم یورش برده و امام را دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران منتقل کردند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که فریاد مردم معترض و انقلابی، علیه حکومت دیکتاتوری شاه بلند شد و خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی شدند.

در این روز، گلولههای برخاسته از خشم و کینه حکومت ننگین شاه، قلب هزاران مسلمان انقلابی بهپاخاسته را نشانه رفت و با به خاک و خون کشیدن آنان، قیام خونبار و جاوید پانزدهم خرداد 42 شکل گرفت. از آن پس، 15 خرداد، به سرآغازی عظیم برای صفآرایی عاشورایی مسلمین در مقابل طاغوت و مستکبرین تبدیل شد؛ کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...

نهضت عاشورا یک نهضت عظیم فرهنگی است که ابعاد گوناگون حیات انسان را در بر دارد. حرکتی که با وقوع خود، تاریخ ساز و عزت آفرین و عاملی برای احیای اسلام ناب گردید تا آن جا که این لقب را برای خود برگرفت: "الاسلام محمدیالوجود و الحدوث و حسینی البقاء والاستمرار."
عاشورا تنها یک رویداد تاریخی نیست، بلکه یک فرهنگ است. فرهنگ عاشورا، مجموعۀ عناصر عاطفی، ارزشی، اعتقادی و رفتاری است که به نحو زنده و حیاتبخشی حضور پایدار خود را در تاریخ تشیع حفظ کرده و نقشها و کارکردهای متنوعی در جامعه شیعی خصوصاً انقلاب داشته است.
لذا انقلاب اسلامی با تکیه بر فرهنگ مترقّی اسلام ناب و بینش و بصیرت اهلبیتی، درحقیقت، احیاگر اسلامی بود که پس از قرنها ضعف، عقبماندگی، رکود و رخوت مسلمانان، بشر را به سمت عزّتمندی و سربلندی و بالندگی متوجه میکرد و تذکر میداد.
پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی، درحقیقت، پیوند دو نهاد دین وسیاست در صحنه بوده است. این حقیقت، حاصل تلاش سیدالشهداء در مبارزه با بدعتهای اموی بود که اصل وحدتیافتۀ دین و سیاست را از محور حقّانی وجود مبارک اهلبیت(س) خارج ساخته و در اختیار انسان پلیدی چون معاویه نهاده و او را ملقب به امیر مؤمنان کرده بودند! حضرت امامحسین(ع) ضمن قیام و افشای جوهره کفر اموی، درصدد درهمشکستن تندیس پاگرفتۀ رذالت بودند. لذا با شهامت و قدرت تمام، خروش برآوردند: "الا و ان الدعی بین الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة والذلة هیهات منّا الذلة."

ریشه انقلاب اسلامی مردم ایران نیز نشئت گرفته از همین آرمان و آرزوی احیای ارزشهای دین مبین بود. در آن دوران، رواج اندیشه جدایی دین از سیاست، هرگونه مسئولیت اعتقادی و اجتماعی را از افراد سلب میکرد و با روحیه تسامح و راحتطلبی نیز سازگاری داشت. لذا بسیاری از افراد نیز برای حفظ منافع شخصی خود از هرگونه اندیشهای که به تغییر وضع موجود منتهی گردد احتراز میکردند. بنابراین نقشههای شیطانی حکومت از یک سو و تسامح و راحتطلبی از سوی دیگر موجب شد تا اعتقادات دینی نقش مؤثری در اعمال اجتماعی-سیاسی مردم نداشته باشند و از قیام برای خدا در جامعه اسلامی غفلت گردد. امامخمینی(ره) در این زمینه تذکر میدهند:
"خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به روزگار سیاه رساند و همه جهانیان را بر ما چیره کرد و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران در آورد."
بنابراین در اندیشه احیائی امام خمینی(ره)، دین و سیاست آن چنان در هم تلفیق و ترکیب شدهاند که یک واحد منسجم بهوجود آوردهاند. در چنین دیدگاهی، دین منهای سیاست و ولایت، جسدی بی جان و بی فروغ است:
"این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردهاند. این را بی دینها میگویند، مگر زمان پیغمبر اکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهای روحانی بودند و عده دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر در زمان خلفای حق یا ناحق، یا در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین(ع)، سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمارگران و عمّال سیاسی آنها درست کردهاند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند و در این صورت میتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همیناست."

اهمیت و جایگاه بصیرت، روشنبینی و درک درست از شرایط و فضاها، به گونهای است که قرآن کریم یکی از ویژگىهای فرستادگان الهی را داشتن بینش صحیح از رفتارها و کردارها دانسته و جامعه اسلامی و پیروان دین را نیازمند این ویژگی معرفی کرده است: "قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی"؛ "بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم."
کسی که بصیرت لازم را به همراه یک سری دیگر از شرایط داشته باشد، در روزهای فتنه و فضاهای غبارآلود، مسیر را اشتباه نخواهد پیمود و از توانمندی و جسارت اظهار حق و حقیقت برخوردار میشود. ولی آیا بصیرت برای اشخاص خاصی لازم است یا مسئلهای عمومی است؟ آیا بر همگان لازم است که بینش والایی داشته باشند؟
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "اگر همه تعاریفی که در خصوص بصیرت آورده شده را در یک جمله خلاصه کنیم میتوان گفت بصیرت یعنی وجود چشمان تیزبین در انسان که بتواند پشتصحنه مسائل پیچیدۀ سیاسی را بهخوبی تشخیص دهد. این مهم در طول دوران تاریخ معاصر ایران و حوادث بعد از انقلاب، خط کش جدا شدن افراد هوشیار از غافل بوده است."

رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردهاند که: "شما در جبهه جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مىبینید در محاصره دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است."

"در زندگىِ پیچیده اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعه ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئله بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است... بصیرت یعنى این که بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید."

"باید همیشه هشیارى نسبت به همه جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجهه با نظام اسلامى نیست. اولویت، آن چیزى است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنى جنگ به وسیله ابزارهاى فرهنگى، به وسیله نفوذ، به وسیله دروغ، به وسیله شایعهپراکنى؛ با ابزارهاى پیشرفتهاى که امروز وجود دارد. ابزارهاى ارتباطىاى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم. خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتى چه چیزى بیش از همه براى انسان مهم است؟ بصیرت."

لذا باید اذعان کرد که در برخورداری از نعمت بیبدیل بصیرت، یک نکته کلیدی و سرنوشتساز، حفظ ایستادگی و استقامت و عزتمندی است. یکی از نمودهای ارزشی عاشورا در حرکت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مسئله ناسازگاری با طاغوت و استکبار بود که در تمام حرکتها و موضعگیریهای ایشان پیش از پیروزیانقلاب و پس از آن کاملاً نمود داشت و به صورت یک جریان محوری در نهضت اسلامی میدرخشید.
نکته قابلتوجهی که از این جهت در این نهضت وجود دارد، شیوه موضعگیری ایشان است که طی 15 سال مبارزه، کوچکترین تغییری در موضع ضد طاغوتیشان ایجاد نشد. اولین اعلامیه ایشان در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1342 تا آخرین اعلامیهشان در پاریس و پیش از فرار شاه از ایران گویای همین واقعیت است.
حضرت امام حسین بن علی(ع)، در گیرودار معرکه عاشورا، در میان انبوه دشمنان فراوان و در موقعیتی که دشمن از چهار سو، ایشان را در محاصره داشت، هنگامی که با پیشنهاد بیعت با یزید مواجه میگردند تا از آن معرکۀ خونبار و هراسانگیز جان سالم به در ببرند، با کمال شهامت، جوانمردی، فضیلت و انسانیت اعلام فرمودند که: "والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید"؛ "به خدا قسم! هرگز دستم را همانند دست ذلیلان و زبونان به شما نمیدهم و هم چون بردگان از پیش شما نمیگریزم."
این سخن بزرگ در آن اوضاع ویژه از سعۀ صدر و عظمت درون، حکایتهایی دارد که ژرفا و گستردگی آن را جز خدای بزرگ کسی نمیداند.
روز عاشورا، آنگاه که عدهای از یاران امام حسین(ع) در خاک و خون غلتیدند، حضرت(ع) به جای این که روحیه خود را از دست بدهند و دست تضرع به سوی آنان دراز کنند، با ثبات و استقامت کامل میفرمایند: "به خدا قسم! به هیچ یک از خواستههای اینان تن در نمیدهم تا خدای خود را ملاقات کنم در حالی که به خون خود آغشتهام."

رهبر انقلاب در 19 بهمن 1393 در جمع فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصریح کردند که: "دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی از روز اوّل شروع شد؛ این را جوانها بدانند. هرچه توانستند انجام دادند؛ یعنی واقعا هیچ کاری که یک دولتی مثل آمریکا بتواند با یک ملّتی، با یک کشوری بکند از لحاظ نظامی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ امنیتی، از لحاظ ارتباطات فرهنگی وجود ندارد که نکرده باشد؛ هر کاری توانستهاند تا امروز انجام دادهاند. دشمنیِ آنها با "انقلاب" بود و هست؛ دشمنیِ آنها با مردمی است که این انقلاب را پذیرفتهاند و قبول کردهاند. این غلط است که بعضی اینجور وانمود کنند که دشمنیِ آمریکا و رژیم مستکبر با اشخاص است - با امام دشمن بودند یا امروز با علی خامنهای دشمنند - اینجور نیست؛ دشمنیِ آنها با اصل این مفهوم است، با اصل این حرکت است، با اصل این جهتگیریِ توأم با ایستادگی و استقلالطلبی و عزّتطلبی است و با ملتی که اینها را پذیرفته است و دارد عمل میکند؛ دشمنی با اینها است. و این دشمنی، آن روز بوده است، امروز هم هست و ادامه دارد. ملّتی که پای این حرف ایستاد در طول این سالهای متمادی و مشکلات آن را تحمّل کرد، برایشان مبغوض است."
"بعضی از سیاستمداران آمریکایی خطا کردند و در لفظ هم همین را گفتند؛ در این چند سال گذشته از دهنشان در رفت، تصریح کردند که با ملّت ایران دشمنند؛ با ملّت ایران مخالفند؛ امروز هم هر حرکتی از سوی آمریکاییها و همپیمانانشان و همراهانشان انجام میگیرد، برای به زانو درآوردن ملّت ایران است؛ برای تحقیر ملّت ایران است."
"البتّه دچار خطایند؛ دچار اشتباه در تحلیلند؛ این یک واقعیتی است که آمریکاییها در تحلیل حوادث این منطقه و بهطور خاص تحلیل حوادث کشور عزیز ما دچار خطایند؛ دچار اشتباههای راهبردی هستند؛ همین خطاها هم هست که به آنها دارد مرتبا صدمه میزند، ضربه میزند و ناکامشان می کند؛ خطای محاسباتی دارند."
"جمهوری اسلامی پیش رفته است. امروز جمهوری اسلامی با نظام جمهوری اسلامی در35 سال قبل، قابل مقایسه نیست. تراکم تجربهها، تراکم کارها، پیشرفتهای فراوان، نفوذ عظیم منطقهای، رسوخ مبانی انقلاب در اعماق دلهای جوانان این کشور؛ اینها چیزهای کوچکی است؟ این حوادث وجود دارد؛ اینها حقایقی است."
"یک مسئول آمریکایی [دیوید کوهن]، همین چند روز قبل از این میگوید که ایرانیها گیر افتادهاند؛ ایرانیها در قضایای هستهای، با دستِ بسته پشت میز مذاکره حاضر میشوند. خب، این خطای محاسباتی است؛ ایرانیها گیر نیفتادهاند، حالا شما در بیست ودوّم بهمن انشاءالله خواهید دید ملّت ایران چه خواهد کرد و چه حضوری خواهد داشت؛ آنوقت معلوم میشود که آیا دست ملّت ایران بسته است؟ دست ملّت ایران بسته نیست و این را در عمل نشان داده است و بعد از این هم نشان خواهد داد؛ مسئولین هم همینجور؛ مسئولین کشور هم انشاءالله با ابتکارات خودشان، با شجاعت خودشان نشان خواهند داد که دست ملّت ایران بسته نیست. او تصوّر میکند که ایران را در سهکنج گیر انداخته! میگوید پشت ایرانیها به دیوار رسیده است! نه آقا، اشتباه میکنید! شما هستید که دچار مشکلید. همهی واقعیتهای منطقهی ما نشاندهنده این است که آمریکا در اهداف خود در این منطقه و در بیرون این منطقه شکست خورده است. آمریکا در سوریه شکست خورد، آمریکا در عراق شکست خورد، آمریکا در لبنان شکست خورد، آمریکا در قضیه فلسطین شکست خورده است، آمریکا در غزه شکست خورده است، آمریکا در تسلط بر مسائل افغانستان و پاکستان شکست خورده است، در بین آن ملتها منفور است؛ در خارج از این منطقه هم همینطور است؛ آمریکا در اوکراین شکست خورده است؛ شما هستید که دچار شکست شُدید؛ سالهای متمادی است که شکست پشتِ سرِ شکست!"
"انشاءالله در بیستودوّم بهمن، ملّت ایران نشان خواهد داد که کسی که ملّت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه متقابل ملّت ایران مواجه خواهد شد. همه ملّت ایران، همه دلسوزان، در این جهت متّفقند که عزّت ملّی برای یک کشور، بسیار بسیار مهم است. اگر عزّت بود، امنیت هم خواهد آمد؛ اگر امنیت بود، پیشرفت هم عملی خواهد بود؛ و الّا اگر یک ملت تحقیر شد، همه چیز او به بازی گرفته خواهد شد؛ حتّی امنیت او، حتّی ثروت او، و همه چیز او. عزّت ملّی بایستی محفوظ بماند و مسئولین این را میدانند و ملّت ایران انشاءالله در بیستودوّم بهمن با حضور خود، با نشان دادن اقتدار خود، با نشان دادن عزم راسخ خود، انشاءالله دشمن را به زانو درخواهد آورد."

منابع مطالب غیرترجمهای:
www.khamenei.ir
www.irdc.ir
کتاب تأثیر فرهنگ عاشورا بر انقلاب اسلامی- محمد مهدی بهداروند
nahad.nit.ac.ir/view_lastnews.aspx?myID=QzAzNjk4MDEtNkQ2NS00M0VDLTg3MzMtRTMyNEU0NDA1MjhD